واژگان را در تو گم کردم ای ماه خوبی ها....!
صدای دلربای انتظار و عطر دلنشین دعای سحر
مرا به استقبال لغتی می برد که در واژه نمی گنجد:
« روزه» ........
و چه مقدس است این کلمه ی وصف نا پذیر!
احوال مرا در این ثانیه های تکرار نشدنی
فقط روزه دارانی درک می کنند
که طعم شیرین هنگامه ی اسمانی را
با طعم شیرین دستپخت دعای سحر در آمیختند
و گرسنه تر از زمان قبل تشنه ماندند و تشنه تر ....
و اینک سراپا نیازم را با دو دست که در آغوش آسمان سپرده ام
برای خدای بی نیازی ها التماس می کنم
و باران روزه داری از سر و روی من می بارد
و غرق دعایم کرده است
و مرا بیش از پیش دلشیفته ی این ماه آسمانی ساخته است
خدایا صدف های عاشقی ام با تو به نیایش نشسته است
و چه شیرین است، شیرین، فقط شیرین
طعم شیرین عبادت .....
چه صدایی است وقتی پدر به ختم قرآن نشسته است
و دانه های تسبیح مادر به خاطر تشنگی اش به صدا در می آیند
گویا این صدا هم روزه است و داد می زند:
« اللّهم صَلِّ عَلی مُحمّد و آلِ مُحمّد و عَجِّل فَرَجَهُم »
در آخر آن « وَعَجّل فرجهم » را دادتر می کشد
تا همه بدانند قداست این لحظه ها را
و من به دنبال هر عقربه ی ساعتی می گردم
تا زمان را متوقف کنم
و به یاد همه ی خاطراتم جشن تولد برپا کنم
اینک تولد در تولد است!
آری تولد ماه خدا!
تولد روزه ....
تولد رمضان و چندمین سالگرد عاشقی ام بر سر سفره ای
که صدای « اللّهم صَلِّ عَلی مُحمّد و آلِ مُحمّد و عَجِّل فَرَجَهُم » آذینش بخشیده
روزه دار بر خود ببال!
که فقط تو می توانی درک کنی بزرگی شادمانه ام را
برای جشن تولد این ماه
و در این دقیقه ی پر از خدا
عطر مستی آور « ربّنا » فضای افطار را پر کرده است
و صدای طنین انداز موذن با خرمای همراه صلوات متبرک شده درآمیخته
و دعاها مستجاب می شود.....
روزه ات قبول ای روزه دار......